بيست و چهارم

ساخت وبلاگ
اولين سلام.من به چى فكر مى كردم؟چند روزه زياد به گذشته فكر مى كنم.درد آدمى تموم نمى شه.راست مى گن.

خوش به حال اونايى كه مى تونن قشنگ بنويسن... من فقط تو ذهنم تكرار مى شه كه چقدر تو خوبى و چقدر قبولت دارم.

من قبول كردم كه آدمِ بدى ام.دقيقا مثل اون چيزى كه هميشه ازش فرار مى كردم.كاش اين داستان كانادا واقعا جور مى شد و مى شد ببينمت.

وبلاگم:)) گفتى مگه راجع به تو ننوشتم اين جا؟چرا نوشتم اتفاقا!هرچى پيش اومده و پيش خواهد اومد رو نوشتم و خواهم نوشت.براى خودت مى نويسم.اما راستش اينه كه از بعضى حرفام و فكرام خجالت مى كشم.هرچى تو خوب باشى من هميشه عقب مى مونم ازت.

احساس مى كنم همه ى اينا توهمه.شايدم باشه.شايدم داستانِ جديده!

اعتراف مى كنم بهت حسوديم مى شه.چرا؟چون من اين جا دارم خطاب به تو حرف مى زنم و اين خيلى خاصه:) تو خيلى خاصى!من نيستم.كسى واسه من وبلاگشو پر نكرده هيچ وقت:))

سى ُم...
ما را در سایت سى ُم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lacartepostale بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 2:36